January 31, 2006


فیلمنامه‌ی سه رنگ (آبی، سفید، قرمز)
 
٭
نویسنده: کریستف کیشلوفسکی (Kieslowski, Krzyztof)
مترجم: نوشین حسینی
ناشر: نشر آتیه
۲۸۳ صفحه، ۱۹۰۰ تومان

بله! من واقعاً از کیشلوفسکی خوشم میاد!
حتماً می‌دونید که این سه‌گانه، بر اساس سه‌رنگِ پرچم فرانسه ساخته شده‌ن و بیانگر "آزادی، برابری و برادری" اَن؛ یعنی شعار انقلاب فرانسه.
***
پیشنهاد من:
اول خودِ فیلم‌ها رو به ترتیبِ آبی، سفید و قرمز ببینید، بعد فیلمنامه‌هاشون رو بخونید و یک‌بار هم بعد از خوندنِ فیلمنامه‌ها، دوباره برگردید و فیلم‌ها رو نگاه کنید.
***
هر کدوم از فیلم‌ها، یه اثر مستقل اَن. اما در نهایت به همدیگه مربوط اَن. توی هر سه‌تا فیلم، یه کسی هست که می‌خواد یه‌بطری رو بندازه توی سطل آشغال و قدش نمی‌رسه!
یا مثلاً توی هر سه تا، آهنگسازی به اسم "وان دن بودن مایر" حضور داره.
***
توی این سه تا فیلم، معمولاً از آبی بیشتر از بقیه خوش‌شون میاد. اما من از سفید بیشتر خوشم اومد!
***
توی ضمیمه‌های فیلمنامه‌ی "زندگی دوگانه‌ی ورونیک"، پاتریک آبراهامسون راجع به "وان دن بودن‌مایر" یه توضیح جالب می‌ده:
"نزدیک به یک‌سال پیش، کیشلوفسکی نامه‌ای محترمانه از انتشارات دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. در آن‌زمان این دانشگاه در حال ویرایش مجددِ فرهنگنامه‌ی موسیقی‌اش بود و مسئولان آن از کیشلوفسکی خواسته بودند درباره‌ی وان دن بودنمایر، آهنگساز آلمانی قرن هجدهم که در ساختِ موسیقی فیلم‌های ده‌فرمان، زندگی دوگانه‌ی ورونیک و سه رنگ نقش داشته، اطلاعاتی را به آن‌ها بدهد، زیرا تحقیقات آن‌ها درباره‌ی او به نتیجه‌ای نرسیده بود. کیشلوفسکی متقابلاً در نامه‌ای محترمانه به آن‌ها توضیح داد که "وان دن بودنمایر" شخصیتی تخیلی است که توسط او و آهنگسازش زبیگنیف پرایسنر خلق شده است. با این‌جواب، مسئولان فرهنگنامه دریافتند که او احتمالاً در دادنِ نشانی منابع‌اش حساسیت دارد ؛ اما از آن‌جایی که کار آن‌ها روی موسیقی کلاسیک به مرحله‌ی نهایی رسیده بود، در نامه‌ای دیگر از او خواستند حداقل اطلاعات اندکی در این‌زمینه در اختیارشان بگذارد. کیشلوفسکی در جواب، بار دیگر تأکید کرد که موسیقی فیلم، ساخته‌ی زبیگنیف پرایسنر است، آهنگساز ۱۲۰ کیلویی و خودآموخته‌ای از کراکو. کیشلوفسکی از ادامه‌دادنِ این مکاتبه‌ی بی‌ثمر شش‌ماهه دست کشید، با وجودی که مسئولان فرهنگنامه حرف او را باور نکردند."
***
+ زندگی دوگانه‌ی ورونیک
***
[۱۱ بهمن ۱۳۸۴، ۲۳:۲۵]

Labels:



                                                                                                    
........................................................................................


January 30, 2006


چرا ادبیات؟
 
٭
نویسنده: ماریو بارگاس یوسا (Vargas Llosa, Mario)
مترجم: عبدالله کوثری
ناشر: لوح فکر
۸۰ صفحه، ۹۰۰ تومان

سه مقاله از یوسا، نویسنده‌ی نامدار پرویی!
چرا ادبیات؟
فرهنگ آزادی
امریکای لاتین: افسانه و واقعیت
***
مقاله‌ی "چرا ادبیات؟"، از بقیه جالب‌تر بود به‌نظرم. ساده و به‌دردبخور؛ و خب از عنوان‌ش هم معلومه که چی می‌خواد بگه.
***
فکر کنم این اولین کتابی بود که با ترجمه‌ی کوثری می‌خوندم. [خجالت]؛ و خب دیدم که خیلی مترجم خوبیه، خسته نباشم!
***
با اینکه صفحات‌ش کمه، با توجه به صفحه‌بندی‌ش، می‌تونست از این هم کمتر باشه! خلاصه اینکه بخونین این کتاب رو! کم و عالی!
***
+ سال‌های سگی
***
[۱۰ بهمن ۱۳۸۴، ۲۱:۵۵]

Labels: ,



                                                                                                    
شرم
 
٭
نویسنده: سلمان رشدی (Rushdie, Salman)
مترجم: مهدی سحابی
ناشر: نشر تندر (۱۳۶۴)
۳۴۹ صفحه

این کتاب، سال ۶۴ منتشر شده؛ و خب قاعدتاً موقعی که چاپ شده مجاز بوده. امّا این سلمان رشدی بدمستی می‌کنه و "آیات شیطانی" رو می‌نویسه، که در نتیجه بقیه‌ی کتاب‌هاش هم ممنوع می‌شن. مثل همین کتاب.
***
سلمان رشدی ظاهراً از معدود نویسنده‌های مسلمونِ پست‌مدرنه. به‌هرحال یه‌موقعی حتماً کلی حلوا-حلواش می‌کردن مسلمونا. امّا این "آیات شیطانی" نذاشت...
***
البته توی همین کتاب‌ش هم کم مشکل دینی و اعتقادی نداره ها... حتماً اون‌موقع‌ها زیاد نمی‌فهمیدن که گیر ندادن به‌ش.
***
یه‌جورای خیلی زیادی من رو یادِ صد سال تنهایی انداخت. به‌شدّت شبیه بود.
البته سه‌شخصیتِ زن هم درست مثل "تقسیم"، توی کتاب حضور دارن.
***
کلی هم سیاسیه مثلاً. البته بعضی‌جاها کاملاً داستان رو متوقف می‌کنه و حرف‌های خودش رو راجع به دین و سیاست و چیزهای دیگه می‌زنه.
***
گیرش که نمی‌یارین... امّا اگه آوردین، بخونین‌ش.
***
این مهدی سحابی ترجمه‌هاش از همون اوّلا انگار خوب بوده. همین نشر، یه‌کتاب دیگه از سلمان رشدی و با ترجمه‌ی مهدی سحابی داره به‌اسم "بچه‌های نیمه‌شب".
***
[۱۰ بهمن ۱۳۸۴، ۱۵:۲۰]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................


January 20, 2006


پری‌یرا گواهی می‌دهد
 
٭
نویسنده: آنتونیو تابوکی (Tabucchi, Antonio)
مترجم‌ها: رؤیا لطافتی، احمدرضا نفریان
ناشر: سی‌بال هنر
۲۰۶ صفحه، ۱۶۰۰ تومان

غیر از این "پری‌یرا گواهی می‌دهد" و "میدان ایتالیا" و "شب‌های هند"، از تابوکی یه کتاب دیگه هم به فارسی ترجمه شده به اسم "سستو"؛ که من یه خورده‌ش رو خوندم و دیدم از ایناییه که قر و قاطیه! برای همین فعلاً گذاشتم‌ش برای یه وقت دیگه.
حالا این رو برای چی گفتم؟ قضیه اینه که توی این چهارتا کتاب، "میدان ایتالیا" و "سستو" شبیه هم‌ن، و "شب‌های هند" و "پری‌یرا ..." هم شبیه هم! و مثلاً شب‌های هند و میدان ایتالیا هیچ شباهتی با هم ندارن.
البته "سستو" رو که کامل نخوندم، ولی معلوم بود دیگه!
***
پری‌یرا یه روزنامه‌نگاره که همه‌ش به مرگ فکر می‌کنه و با مساله‌ی معاد جسمانی مشکل داره. بعد هم با خوندن یه مقاله راجع به مرگ، به نویسنده‌ش علاقه‌مند می‌شه و سعی می‌کنه ازش توی روزنامه استفاده کنه. امّا می‌فهمه که طرف اصلاً اونجوریا نیست و اون مقاله رو هم از یه جایی کپ زده بوده! با این حال از "مونته‌رو رسّی" بدش نمی‌یاد!
بعد هم معاد جسمانی رو بی‌خیال می‌شه و دغدغه‌ش میشه مونته‌رو رسی و دوست‌دخترش، که دنبال زندگی‌کردن اَند و درگیر فعالیت‌های سیاسی.
***
آهان! توی شب‌های هند سیاست هیچ نقشی نداره، بر خلاف "میدان ایتالیا" و "پری‌یرا ..."؛ "سستو" رو هم نمی‌دونم!
***
تابوکی نویسنده‌ی خوبیه!
چنین گفت خواننده‌ی کتاب‌های عامّه‌پسند
***
و این کتاب‌ش هم خیلی خوب بود. پایان‌بندی‌هاش در کل خیلی خوب‌ن.
***
با توجه به اینکه ۲-۳ روز پیش این‌جا یک‌ساله شد، می‌خواستم یه آماری از این یک‌سال ارائه بدم که الآن می‌بینم کار زیاد جالبی نمی‌شد!
همین!
***
+ میدان ایتالیا
+ شب‌های هند
***
[۳۰ دی ۱۳۸۴، ۲۰:۲۰]

Labels:



                                                                                                    
........................................................................................


January 18, 2006


صد سال تنهایی
 
٭
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز (Garcia Marquez, Gabriel)
مترجم: کیومرث پارسای
ناشر: انتشارات آریابان
۵۶۰ صفحه، ۴۷۰۰ تومان

ماجرای یک دهکده‌ی جدا افتاده، از زمان تاسیس تا پایان. بیشترش هم مربوط به یک خانواده‌ست.
***
همین‌طور که می‌خوندم‌ش، مثلا به صفحه‌ی ۴۰۰ رسیده بودم که فهمیدم هیچ محوری نداره که بگیم ماجرای اصلی اینه. هر قسمت از کتاب، بیشتر روی یکی از شخصیت‌های خانواده تمرکز می‌کنه. شخصیت‌ها هم خیلی تعدادشون زیاده و ماجراهایی هم که اتفاق می‌افته براشون، یه همون مقدار زیاده!
مدام شخصیت‌ها می‌میرن و آدم‌های جدید به دنیا میان. یه مشکلی هم وجود داره که اسم پدرها رو روی پسرها می‌ذارن و مجبور می‌شن با پسوندها و پیشوندها اون‌ها رو از هم متمایز کنن. برای همین خوندن‌ش یه‌خورده سخت شده! شخصیت‌ها رو خیلی جاها با هم قاطی می‌کردم!
تعددِ بیش‌از‌حدِ‌ ماجراها هم ممکنه که گیج‌تون کنه و حتی بعضی از ماجراها رو از یاد ببرید.
***
مطمئن نیستم، ولی انگار این اولین ترجمه‌ی "صد سال تنهایی" از روی نسخه‌ی اسپانیایی‌شه. با این حال هنوز هم می‌گن ترجمه‌ی "بهمن فرزانه" بهترین ترجمه‌ی این کتابه، که البته آخرین چاپ‌ش برمی‌گرده به سال ۵۲ (؟). و برای خریدن نسخه‌ی زیراکسی‌ش هم می‌تونید تشریف ببرید خیابون انقلاب و از دست‌فروش‌های کنار پیاده‌رو سراغ‌ش رو بگیرید. البته دیگه اعتباری به‌ش نیست دیگه! خودتون می‌دونید.
نمی‌دونم چقدر این کتاب سانسور شده [روی جلد نوشته "برگردان کامل آخرین نسخه‌ی اسپانیائی"] ولی با اینکه ترجمه‌ش توی بعضی جاها لغزش داره، در کل خوبه.
***
تا یه جایی از کتاب، تقریباً هیچ غلط تایپی‌ای وجود نداره؛ امّا بعد پر می‌شه از غلط و غولوط!
***
جالبی‌ش هم به این بود که لحن داستان با موقعیت دهکده تغییر می‌کرد. موقعی که زوال دهکده سر می‌رسه، آروم‌آروم یه‌جور فضای غم‌آلود رو تلقین می‌کنه.
***
موقعیت‌ها و لحن داستان، خیلی من رو یادِ "میدانِ ایتالیا" می‌انداخت.
***
[۲۷ دی ۱۳۸۴، ۱۸:۴۵]

Labels:



                                                                                                    
........................................................................................


January 07, 2006


نظم گفتار
 
٭
نویسنده: میشل فوکو (Foucault, Michel)
مترجم: باقر پرهام
ناشر: نشر آگه
۷۲ صفحه، ۷۰۰ تومان

نظم گفتار، سخنرانی افتتاحی فوکو برای کلژ دو فرانسه؛ در دوم دسامبر ۱۹۷۰. فوکو در ۴۴ سالگی، جانشین یکی از بزرگترین اساتید فلسفه‌ی قرن بیستم می‌شه؛ یعنی ژان هیپولیت. سخنرانی‌ش هم در شرایط امنیتی ویژه برگزار می‌شه. اوایل دهه‌ی ۷۰ جو فرانسه ناآرام بوده و غیر از دانشجوها، روشنفکرها و چهره‌های سرشناس فرانسه هم در گردهمایی‌ها و تظاهرات مختلف شرکت می‌کرده‌ن. یکی از این چهره‌ها فوکو بوده و به همین خاطر اطراف محل سخنرانی به‌شدت از نظر امنیتی محافظت می‌شده.

ضمن همین سخنرانی، فوکو برنامه‌هایی رو که برای درس‌دادنش درنظر گرفته و همین‌طور اصولی رو که برای این روش‌ها باید در نظر گرفت، توضیح می‌ده:

برگرداندن معنا: فوکو برگشتن به مؤلف و ماده‌ی علمی رو برای شناسایی معنای اصلی اصلاً قبول نداره و معتقده که این‌ها فقط وسایلی برای محدودکردن گفتارن.
ناپیوستگی: ورای گفتارهای موجود، هیچ قلمرویی از حاکمیت گفتارهای خاموش وجود نداره که به آن‌ها پرداخته نشده باشه. گفتارها «پراتیک‌های ناپیوسته»ای هستن که از کنار هم می‌گذرن، به هم برخورد می‌کنن، با هم جفت می‌شن و یا بدون اطلاع از وجود هم، همدیگه رو طرد می‌کنن [حالا این‌که اینا یعنی چی، خدا می‌دونه].
خودویژگی: گفتار در واقع خشونتی است که از طرف ما به اشیا تحمیل می‌شه و این‌طور نیست که توی خود اون‌ها، برای کشف‌کردن ما منتظر نشسته باشه.
برونیت: نباید سعی کنیم از گفتار به درون و مرکزش راه پیدا کنیم. باید خودش را مبدأ بگیریم و از اون به سمت بیرون حرکت کنیم.

آخر سخنرانی هم نسبت به استاد ژان هیپولیت، ادای دین می‌کنه.
«اکنون بهتر درک می‌کنم که چرا در آغاز سخن‌ام با این‌همه دشواری رو‌به‌رو بودم. حالا خوب می‌دانم آن کدام صدا بود که دلم می‌خواست پیش از من به صدا درآید، مرا در بر خود بگیرد، از من بخواهد که سخن بگویم و خویشتن خویش را در قالب گفتار من جا دهد. می‌دانم که آغاز به سخن کردن تا چه حد ترسناک بود، چرا که آن سخن را در این‌جایی می‌باید شروع می‌کردم که او سخن می‌گفت و من گوش می‌دادم، و او، دیگر اکنون نیست تا به من گوش دهد.»
[۶۶]
***
+ میشل فوکو
+ ایران: روح یک جهان بی‌روح
+ ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟
***
[۱۷ دی ۱۳۸۴، ۱۸:۴۰]

Labels:



                                                                                                    
........................................................................................


January 06, 2006


بزرگراه گم‌شده
 
٭
فیلمنامه‌نویس: دیوید لینچ (Lynch, David)
مترجم: مجید اسلامی
ناشر: نشر نی
۱۶۸ صفحه، ۲۰۰۰ تومان
[۲۱اُمین فیلم‌نامه از مجموعه‌ی ۱۰۰ سال سینما، ۱۰۰ فیلم‌نامه]

Lost Highway
کارگردان: دیوید لینچ
فیلمنامه: دیوید لینچ، بری گیفورد
بازیگران: بیل پولمن، پاتریشیا آرکت، بالتازار گتی، رابرت بلیک، رابرت لاجیا، جان راسلیوس، مایکل ماسی، لواپولیتو، گری بیوسی، ریچارد پرایر
محصول ۱۹۹۶ امریکا، ۱۳۵ دقیقه
***
جزو فیلمنامه‌های ادبی محسوب می‌شه!

خارجی، خیابان، شب
پیت و شیلا [...] شیلا نومیدانه پیت را دوست دارد
فید اوت
فید این

لفظ "نومیدانه دوست‌داشتن"، هیچ جایی توی یه فیلمنامه‌ی مکانیکی نداره، فیلمنامه‌ای که فقط برای ساخته‌شدن فیلم از روش نوشته شده.
***
خیلی وهم‌آلوده. هیچ‌کدوم از گره‌ها باز نمی‌شن و توی یه حالت تعلیق می‌مونه همه‌چیز.
***
خیلی از سکانس‌های فیلمنامه هم توی فیلم نیومدن. تقریبا ۲/۳ فیلمنامه، روی نسخه‌ی فیلم هست. البته معلوم نیست به خاطر زمان طولانی، حذف شدن یا اصلاً فیلم‌برداری نشدن.
***
مول‌هالند درایو رو که از لینچ دیدم اصلاً خوشم نیومد. مخصوصاً از فیلترهایی که برای القای حالت توهم استفاده کرده بود. ولی بزرگراه گم‌شده، فیلنامه‌ی خوبی داشت اقلاً. ظاهراً از "اروتیسم عنان‌گسیخته"ی بقیه‌ی فیلم‌هاش هم توی این فیلم خبری نیست.
***
[۱۵ دی ۱۳۸۴، ۲۳:۴۵]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................