July 30, 2005


صید قزل‌آلا در آمریکا
 
٭
نویسنده: ریچارد براتیگان (Brautigan, Richard)
مترجم: پیام یزدانجو
ناشر: نشر چشمه
صد و نود و شش صفحه، هزار و ششصد تومان

"ریچارد براتیگان، نویسنده‌ی نامدار آمریکایی، از نسل نویسندگان سودایی دهه‌ی شصت بود و صید قزل‌آلا در آمریکا شاهکار اوست. آثار براتیگان بیش از هر چیز بازتاب روح زمانه‌اند، زمانه‌ای که درک تازه‌ی خود از دنیای داستانی را تا همیشه مرهون نسل او خواهد بود. براتیگان نویسنده‌ای نوگرا و نامتعارف بود که به ویژه با این اثر به اشتهاری عظیم رسید، به بهترین وجهی از نبوغ خود بهره گرفت، و درهای دیگری به روی ادبیات معاصر گشود. صید قزل‌آلا در آمریکا نمونه‌ی ناب و منحصر به فردی از ادبیات پسامدرن و زاییده‌ی ذهنی است که خلاقیت خارق‌العاده و تخیل تجربی‌اش هنوز هم خیره‌کننده است."
[یادداشت پشت جلد]
***
"صید قزل‌آلا در آمریکا"، از قسمت‌های پراکنده‌ای تشکیل شده. یعنی بیشتر داستان کوتاه است تا رمان.
***
قسمت آخر هم "پی‌نوشت مترجم صید قزل‌آلا در آمریکا" ست که پیام یزدانجو تقریباً به سبک ِ خود کتاب نوشته.
***
من زیاد پست‌مدرن‌های این‌چنینی رو نمیتونم بفهمم. برای همین هم نظری نمیدم.
***
[۸ مرداد ۱۳۸۴، ۱۵:۰۰]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................


July 27, 2005


ماجرای عجیب سگی در شب
 
٭
نویسنده: مارک هادون (Haddon, Mark)
مترجم: شیلا ساسانی‌نیا
ناشر: نشر افق
سیصد و چهل و سه صفحه، سه هزار و دویست تومان

قهرمان داستان، کریستوفر، نوجوانی است که به "سندرم اوتیسم" –بنا بر نوشته‌ی پشت جلد!- مبتلاست.
برای او همه‌ی چیزهایی که انسان‌ها میبینند معناهای دیگری دارد. به عبارت دیگر او در دنیایی زندگی میکند که مختص خودش است و همین مساله، باعث بروز مشکلات خانوادگی آن‌ها شده و ...

داستان با کشته‌شدن سگ ِ همسایه‌ی آن‌ها آغاز میشود و کریستوفر سعی میکند قاتل را پیدا کند.
و ماجراهای جستجویش را در کتابی برای خودش مینویسد. –همین کتابی که میخوانیم.-
البته این همه‌ی داستان نیست. او لابه‌لای حرف‌هایش، از هر چیزی که دل‌ش بخواهد حرف میزند. و تقریباً فصل‌های کتاب یکی در میان به ماجرایی که اتفاق می‌افتد و نظریات کریستوفر راجع به زندگی و آدم‌ها مربوط میشود.
***
داستان خیلی شبیه ناتور دشت است. این بار هم شخصیت اصلی، کسی است که دنیا را جور دیگری میبیند و کارهای آدم‌ها برایش عجیب است. و از هر چیزی برداشتی منحصربه‌فرد دارد.
البته "ماجرای عجیب سگی در شب"، برای گروه سنی پایین‌تری نوشته شده و بالطبع قهرمان داستان هم سن و سالش کمی با هولدن کالفیلد فرق دارد !
خود ِ داستان هم از خیلی جهات شبیه ناتور دشت است. مطمئنم مارک هادون، به شدت تحت تاثیر سلینجر و به خصوص ناتور دشت بوده.
***
مارک هادون، نویسنده، تصویرگر و فیلمنامه‌نویس ِ انگلیسی به خاطر نگارش این کتاب جوایز بسیاری را از آن خود کرد، از جمله:
- جایزه‌ی بهترین کتاب داستانی سال ویت برد
- جایزه‌ی گاردین (Guardian)
- جایزه‌ی ساوت بانک شو
نقل از BBC
***
فکر میکردم کتاب خوبی باشه ! ولی تا حدود زیادی اشتباه میکردم !
همون موقع که کتاب رو برداشتم به فروشنده گفتم این برای نوجوانانه؟ گفت آره. گفتم پس بذارین سر جاش. گفت نترس ... اینو بزرگا هم میبرن.
تو دلم گفتم چه ربطی داره؟
ولی دیگه روم نشد پس‌ش بدم. عجبا !
***
[۵ مرداد ۱۳۸۴، ۱۸:۲۵]

Labels:



                                                                                                    
........................................................................................


July 25, 2005


چند روایت معتبر
 
٭
نویسنده: مصطفی مستور
ناشر: نشر چشمه
نود و شش صفحه, هشتصد تومان

"چند روایت معتبر"، هفت داستان ِ کوتاه ِ نسبتاً مرتبط است:
چند روایت معتبر درباره‌ی عشق
چند روایت معتبر درباره‌ی زندگی
چند روایت معتبر درباره‌ی مرگ
مصائب چند چاه عمیق
در چشم‌هات شنا میکنم و در دست‌هات میمیرم
کیفیت تکوین فعل خداوند
کُشتار
***
اگر "استخوان خوک و دست‌های جذامی" ِ مستور رو خونده باشید، میبینید که "چند روایت معتبر"، درست عین ِ همونه ! یعنی اگه داستان‌های این کتاب رو به هم بچسبونید میشه "استخوان خوک و دست‌های جذامی" !
***
تصویرسازی‌های مستور واقعاً بی‌نظیرن. خیلی ملموس و آشنا به نظر میان.
آدم‌هایی که توی داستان‌هاش هستن هم هر کسی میتونن باشن. هیچ کدوم آدم‌های عجیبی نیستن.
***
[۳ مرداد ۱۳۸۴، ۰۰:۴۵]

Labels:



                                                                                                    
........................................................................................


July 24, 2005


همه گرفتارند
 
٭
نویسنده: کریستیان بوبن (Bobin, Christian)
مترجم: نگار صدقی
ناشر: نشر ماه‌ریز
۹۲ صفحه، ۹۰۰ تومان

چیز خاصی نمی‌تونم بگم.
فقط می‌شه گفت فضای سرخوشانه‌ای داره که هر چیز غیرعادی توی اون به راحتی آب‌خوردن اتفاق می‌افته.
***
"آقای لوسین زانو میزند. خدایی را دعا میکند که به آن اعتقاد ندارد. شیطان را هم دعا میکند، محض احتیاط."
***
[۲ مرداد ۱۳۸۴ ، ۲۱:۴۰]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................


July 22, 2005


شب‌های هند
 
٭
نویسنده: آنتونیو تابوکی (Tabucchi, Antonio)
مترجم: سروش حبیبی
ناشر: نشر چشمه
صد و هفده صفحه، هزار تومان

در مقدمه‌ی "میدان ایتالیا"، سروش حبیبی خبر ِ ترجمه‌ی اثر ِ دیگری از تابوکی با عنوان ِ "شبانه‌ی هندی" را داده بود.
***
در فرانسه، جایزه‌ی مدیسیس برای بهترین رمان خارجی در ۱۹۸۸ به این کتاب داده شد.
***
"شب‌های هند" یا "شبانه‌ی هندی"، ماجرای سلوک فردی است که سراسر هند را در جستجوی دوستی میگردد.

اگر میدان ایتالیا را خوانده باشید، باورتان نمیشود که این اثر، برای نویسنده‌ی "میدان ایتالیا" باشد!
از لحن ِ عامیانه و کمی طنزآلود "میدان ایتالیا"، هیچ اثری در "شب‌های هند" وجود ندارد.
تنها نکته‌ی مشترک بین ِ آن‌ها، شیوه‌ی روایت‌شان است. یعنی باز هم داستان از قسمت‌های پراکنده –ولی از نظر زمانی پشت‌ سر هم- تشکیل شده که حلقه‌ی متصل‌کننده ندارند. ولی دیگر خواندن ِ کتاب را مشکل نکرده.
فضاسازی ِ داستان هم تقریباً مثل ِ "شهرهای نامرئی" ِ ایتالو کالوینو است. توصیف ِ جاها و ...
***
راوی –که تا آخر اسم او را نمیفهمیم-، در هتل‌های مختلف جا میگیرد و آدم‌های گوناگونی را ملاقات میکند.
البته برای این اثر عرفانی، لحن ِ طنز ِ "میدان ایتالیا" واقعاً مضحک میشد!
***
"سعی کردم هیئت ظاهر گزاویه را به تفصیل برایش وصف کنم و دست آخر گفتم: "وقتی میخندد چهره‌اش غمگین میشود."" [۹۶]
***
چند وقتی بود که کتابی به این فوق‌العادگی (!) نخوانده بودم.
***
[۳۱ تیر ۱۳۸۴ ، ۱:۵۵]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................


July 20, 2005


مارسل پروست
 
٭
نویسنده: فردریک ویلیام جان همینگز (Hemmings, Frederik William John)
مترجم: مهدی سحابی
ناشر: نشر ماهی
۹۶ صفحه، ۸۵۰ تومان
[کتاب پنجم از سری "نویسندگان قرن بیستم فرانسه"، سرپرست مجموعه: خشایار دیهیمی]

زندگی:
مارسل پروست(Proust, Marcel)، در در دهم ِ ژوئیه‌ی ۱۸۷۱، در یکی از محلّه‌های مرفّه‌نشین حومه‌ی پاریس متولّد شد. هنگامی که مادرش باردار بود، جیره‌بندی خواروبار و نبردهای خیابانی ِ مه ۱۸۷۱ در جریان بودند. همه‌ی این عوامل، باعث شدند که او تا پایان عمرش از ضعف جسمانی رنج بکشد.
***
آثار:
پروست در آثارش، دو سنّت‌شکنی مهم –یکی در قراردادهای داستان‌نویسی و دیگری در ساختار رمان- انجام می‌دهد:
۱ – در آن زمان، مؤلف هیچ‌گاه جزو شخصیت‌های داستان نبود و به نوعی یک وقایع‌نگار دانای کل محسوب می‌شد. پروست در "در جستجوی زمان از دست رفته" این سنت را کاملا زیر پا می‌گذارد.
۲ – تا قبل از "در جستجوی زمان از دست رفته"، رمان‌ها طرح مشخصی داشتند. در "در جستجو..."، این طرح وجود ندارد. درست است که حوادث یکی پس از دیگری می‌آیند، ولی هیچ‌گاه حادثه‌ی غیرمنتظره‌ای که جریان را بر هم بزند، در داستان دیده نمی‌شود. هیچ شخصی که سرنخ در دست او باشد در کتاب حضور ندارد؛ هیچ سرنخی وجود ندارد.
***
جامعه:
جامعه‌ای که پروست در آثارش معرفی می‌کند، شامل طبقه‌ی اشراف و طبقه‌ی متوسطی است که با اندوخته‌شان از زمان انقلاب، زندگی مرفهی در سطح اشراف دارند. البته همین محدودبودن ِ طیف ِ اجتماعی، باعث شده که پروست، خیلی عمقی درون آن‌ها را بکاود.
"در این جامعه، تنها قانونی که به نظر می‌رسد اعتبار مطلق داشته باشد، آنی است که پروست در کتاب در سایه‌ی دوشیزگان شکوفا، آن را قانون تحوّل مدام "کالئیدوسکوپ جامعه" می‌نامد؛ یعنی که هیچ چیز ثابت نیست و با گذشت زمان همه‌ی پیش‌داوری‌های کنونی محو می‌شود و البته پیش‌داوری‌های تازه‌ای جای آن‌ها را می‌گیرد." [۳۷-۳۸]
مذهب در آثار او جایی ندارد و کلیساها، جز در مواقعی که ارزش زیبایی‌شناختی دارند، ترسیم نمی‌شوند.
***
عشق:
پروست، بیشتر از اینکه به جنبه‌های فیزیکی ِ عشق بپردازد، به قسمت‌های روانی آن توجّه می‌کند.یعی از نظر او، عشق زمانی به شوری درونی تبدیل می‌شود که خواهش‌های تن، رنگ باخته باشند.
حسادت عاشق، برای تن معشوق نیست؛ برای ترس از این است که معشوق، دغدغه‌ی فکری دیگزی غیر از عاشق داشته باشد.
در آثار پروست، همجنس‌گرایی بیشتر در میان زنان دیده می‌شود و به صورتی شنیع تصویر شده، در حالی که همجنس‌گرایی مردان را، به آن صورت شیطانی نیاورده است.
***
مرگ و عشق:
پروست، عشق را مانند ِ یک بیماری می‌داند؛ مانند ِ یک تب. یک بیماری که بالاخره درمان می‌شود و در واقع می‌میرد. و دلیل آن هم چیزی جز جدایی عاشق و معشوق نیست.
"عشق زمانی می‌میرد که به آتش تب، سوخت نمی‌رسد." [۵۰]
***
خاطره و حافظه:
قسمت بزرگی از حافظه‌ی ما، در وسایلی است که با آن‌ها سر و کار داریم یا داشته‌ایم.
این نظر پروست است و به آن حافظه‌ی غیر ارادی می‌گوید.
راوی ِ "در جستجو..."، با خوردن یک شیرینی ناگهان شادمان می‌شود؛ و یادش می‌آید که این شادمانی مربوط به زمان کودکی است: هنگامی که به خانه‌ی "عمه لئونی" می‌رفت و از او شیرینی‌هایی مانند ِ آن را می‌گرفت.
در واقع اشیای اطراف ما، نگه‌دارنده‌ی گذشته‌های دورند.
***
نکاتی که پروست به آن‌ها اشاره می‌کند، مخصوص ِ ذهن ِ خودش اَند.خاطره‌ها، تشبیهات و ...
و این درست خلاف رئالیسم ِ آن دوره است. خیلی‌ها هم این ایراد را به او می‌گرفتند که با درگیرشدن در ذهن خودش ممکن است نتواند با خواننده‌ها ارتباط برقرار کند. که البته پروست می‌گوید با این شیوه، تفاوتی کیفی از برداشت نویسنده و خواننده از یک موضوع واحد به دست می‌آید و اجازه می‌دهد که از درون شخص ِ دیگری آگاه شویم.
"آفرینش چنین اثر هنری، تنها راه کشف دوباره‌ی زمان از دست رفته است." [۶۹]
***
نویسنده، همه جا به "در جستجو..." استناد می‌کند و کم‌تر حرفی از دیگر آثار پروست می‌زند.
***
[۲۹ تیر ۱۳۸۴، ۱۷:۳۰]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................


July 17, 2005


میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان
 
٭
نویسنده: آنتونیو تابوکی
مترجم: سروش حبیبی
ناشر: نشر چشمه
صد و شصت و چهار صفحه، هزار تومان

"میدان ایتالیا"، تاریخ عامیانه‌ی ایتالیاست، از قیام گاریبالدی تا پایان جنگ جهانی. تاریخی که در یک دهکده میگذرد.
***
کتاب از سه زمان، به اضافه‌ی دو قسمت خیلی کوچک تشکیل شده.
قهرمان داستان، گاریبالدوست. کسی که پدرش در کنار گاریبالدی میجنگیده.
***
هر فصل، از قسمت‌های شماره‌گذاری‌شده‌ی کوچک تشکیل شده که هر کدام عنوان جداگانه‌ای دارند.
این قسمت‌ها، کاملا از هم بریده شده‌اند و در واقع حلقه‌ی پیونددهنده‌ی روایت‌ها، در خود ِ قسمت‌هاست. یعنی اتفاقی می‌افتد و شما نمیفهمید چرا. فقط باید قبول کنید.
***
مثل ِ همه‌ی داستان‌های ایتالیایی، سیاست و مذهب و عشق را میتوانید در این داستان پیدا کنید. البته بدیهی است که نقش ِ سیاست پررنگ‌تر است.
***
تابوکی، در این کتاب، پوچ‌بودن سیاست و مذهب [ ِ نهادینه‌شده] را نشان میدهد، سیاست و مذهبی که در نهایت دستشان در یک کاسه است و کاری جز به-بازی-گرفتن ِ مردم ندارند.
"دست‌هایی مردد و ناشی داشت که جز گذراندن ِ دانه‌های تسبیح و عادات ِ پنهان جوانی در هیچ کاری مهارت نداشتند." [۳۲]
***
طبق ِ‌ معمول، میدان ِ ایتالیا را هم خیلی خورد خورد خواندم. البته این دفعه فرق میکرد. چون خیلی وقت پیش‌ها ۳۰ صفحه‌اش را خواندم، بعد از مدتی از اول ۶۰ صفحه را خواندم و این دفعه مصمم، تمامش کردم !
***
خواندن ِ کتاب، شاید کمی سخت باشد.
***
کشیش دهکده، که کسوت کشیشی را ترک میکند و در غاری معتکف میشود، به یکی از اهالی چیزی میگویید که تا مدت‌ها به صورت راز در می‌آید. در پایان، وقتی زلمیرا –حامل راز- در حال مرگ است، راز را افشا میکند.
"دون میل‌ویو به من گفت بنیاد ظلم رو با ماشین هیدرولیک نمیشه خراب کرد."
***
[بیست و ششم تیر هزار و سیصد و هشتاد و چهار، شانزده و سی دقیقه]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................


July 11, 2005


ترس و لرز
 
٭
نویسنده: سورن کیرکگور ( Kierkegaard, Soren Aabye)
مترجم: عبدالکریم رشیدیان
ناشر: نشر نی
۱۷۳ صفحه، ۱۶۰۰ تومان

"کیرکگور ترس و لرز را بهترین کتاب خود می‌دانست؛ او می‌گفت این کتاب برای جاودانه‌کردن ِ نام ِ من کافی است. "دیالکتیک تغزلی" او، هنر او در وادارساختن ِ ما به حس‌کردن خصلت‌های ویژه‌ی این قلمرو مذهب در بالای ما که خود او وانمود می‌کرد پایین‌تر از آن مانده است، هرگز چنین ژرف بر ما تاثیر ننهاده است و نیز هرگز –و این را خود او نمی‌گوید- روایتش تا این حد با شخصی‌ترین جدالهایش در پیوند نبوده است. اما همیشه نمی‌توان به‌آسانی اندیشه‌ی کیرکگور را در ورایی اندیشه‌ی یوهانس دو سیلنتیو [ظاهرا کیرکگور با این نام مستعار می‌نوشته.]، که این اثر را به او نسبت می‌دهد و البته خود اوست اما نه به تمامی، به چنگ آورد. به گفته‌ی هیرش Hirsch "این دشوارترین اثر کیرکگور است که در آن بیش از هر اثر دیگر به هر وسیله در سرگردان‌کردن خواننده کوشیده است. [صفحه‌ی ۱۱، مقدمه، نوشته‌ی ژان وال]
***
مقدمه‌ی کتاب، نوشته‌ی ژان وال، خودش به تنهایی یک اثر عالی است.
کیرکگور (کیرکگارد؟) در سرآغاز، داستان ِ قربانی‌کردن ِ اسحاق (در اسلام اسماعیل) را چهار نوع بیان می‌کند. بعد از آن وارد ِ مدیحه برای ابراهیم می‌شود و سپس سه مساله را طرح میکند:
۱ – آیا تعلیق ِ غایت‌شناختی ِ امر اخلاقی ممکن است؟
۲ – آیا تکلیفی مطلق در برابر ِ خدا وجود دارد؟
۳ – آیا ابراهیم در پنهان‌داشتن ِ مقصودش از سارا، از العازر و از اسحاق اخلاقاً قابل ِ دفاع است؟
***
این‌ها یادداشت‌هایی است که موقع ِ خواندن ِ کتاب نوشته‌ام. برای همین ممکن است خیلی پراکنده باشند.
***
"در مفهوم ِ اخلاقی از زندگی، نوعی زیبایی، احساس ِ آسایش و هماهنگی وجود دارد؛ این مفهوم مستلزم ِ جرات و تغذیه‌کننده‌ی شور و شوق است. اما کیرکگور گرایش دارد تا اخلاقیت، تکافوی درون و برون، ادغام ِ فرد در یک مجموعه، عقل ِ تلقی‌شده به شیوه‌ی هگل و بالاخره کلیت را یکسان کند. کلیت ترجمه‌ی درون‌بود است به زبان ِ برون؛ و برای بیان خود به شیوه‌ای اخلاقی فرد باید خود را در برون ظاهر و آشکار سازد. اخلاق همان کلی است." [صفحه‌ی ۱۲]
شما برای اینکه درون‌تان را با بیرون هماهنگ کنید، به چیزی نیاز دارید به نام اخلاق. ولی گاهی اوقات، درون آن‌قدر والاست که نمی‌تواند با بیرون هماهنگ شود. فرد در اینجا خود را مافوق ِ کلی قرار می‌دهد. یعنی پایش را روی اخلاق میگذارد. این کار از بیرون گناه است. ولی رابطه‌ای مطلق با مطلق، واسطه‌پذیر نیست، پس باید کلی از آن حذف شود.
رابطه‌ی مطلق با مطلق، قابل ِ ترجمه به زبان کلی نیست. چون به محض ِ تحویل ِ آن به امر ِ کلی، فرد –شهسوار ِ ایمان- دچار ِ وسوسه می‌شود.
جالب اینجاست که برای یک فرد عادی، وسوسه مانع اخلاق است و برای شهسوار ِ ایمان، اخلاق همچون وسوسه عمل می‌کند!
کلی، در واقع تبیین‌کننده‌ی رابطه‌ی فرد و خداست. یعنی اگر کسی کاری خلاف ِ کلی کند، میگوییم کارش در راه ِ خدا نیست.
"پارادوکس ِ ایمان، حد ِ وسط، یعنی کلی را از دست داده است. [...] ایمان نمیتواند از طریق ِ واسطه به کلی تبدیل شود، زیرا با این کار نابود می‌شود. ایمان همین پارادوکس است و شخص نمی‌تواند خود را برای هیچ‌کس قابل ِ فهم کند." [صفحه‌ی ۹۸-۹۹]
***
زیباشناسی [وقتی عمل ِ قهرمان مزاحم ِ زندگی ِ شخص ِ دیگری نیست.] خواستار ِ اخفا است و اخلاق، خواستار ِ افشا.
"علی‌ رغم ِ جدیت ِ اخلاق در طلب ِ افشا نمی‌توان انکار کرد که راز و سکوت عظمتی حقیقی به انسان عطا می‌کند زیرا خصال زندگی درونی اَند."‌ [۱۱۷]
ابراهیم، نه به سارا، نه به العازر و نه به اسحاق چیزی نمی‌گوید؛ اخلاق را نادیده می‌گیرد.
از طرف ِ دیگر، سکوت ِ او به خاطر ِ نجات ِ اسحاق هم نیست؛ عمل ِ او در دایره‌ی زیباشناختی هم قرار ندارد.
"اگر وقتی سخن می‌گویم نتوانم خودم را بفهمانم سخن نمی‌گویم." [۱۴۶]
شهسوار ِ ایمان را هیچ‌کس نمی‌تواند درک کند؛ ابراهیم سخن نمی‌گوید.
پریانی و اضطراب ِ پارادوکس، در سکوت است، ابراهیم سخن نمی‌گوید؛ و همین اضطراب و رنج، ضامن حقانیت اوست.
***
سرگذشت ِ ابراهیم در برگیرنده‌ی تعلیق ِ غایت‌شناختی ِ امر ِ اخلاقی است. او به مثابه فرد از کلی فراتر رفته است. این پارادوکسی ست که وساطت پذیر نیست. [...] اصرار در پدر ِ ایمان خواندنش و سخن‌گفت از این مطلب با کسانی که جز به کلمات علاقه ندارند بیهوده است." [صفحه‌ی ۹۴]
***
"یا پارادوکسی وجود دارد که در آن فرد به عنوان ِ فرد در رابطه‌ای مطلق با مطلق قرار دارد، یا ابراهیم خاسر است." [صفحه‌ی ۱۵۴]
***
ایمان سرشار از این پارادوکس‌هاست و ارزش آن هم در تحمل ِ رنج ِ قرارگرفتن در آن‌هاست. هیچ‌کس در راه ِ ایمان نمی‌تواند انسان را درک کند. هیچ‌کس نمی‌تواند او را همراهی کند. هیچ‌کس تنهاتر از شهسوار ِ ایمان نیست.
***
***
[۲۰ تیر ۱۳۸۴، ۱۰:۱۵]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................


July 09, 2005


کتاب هول
 
٭
نویسنده: شیوا مقانلو
ناشر: نشر چشمه
۹۸ صفحه، ۹۰۰ تومان

کتاب هول، مجموعه‌ی ۱۰ داستان است:
سیگارکشان
کتیبه
عطش
زنده‌یاد کلئوپاترا
مرد عنکبوت
همسایه
اباطیل
مرگ و دوشیزه
مزاحمان
عروسک
***
من جز یکی-دو تا داستان، از بقیه زیاد خوشم نیومد. بهتره بگم باهاشون رابطه برقرار نکردم. چون داستان‌ها عموماً این‌طوریند. یعنی خوب یا بد بودن‌شون بستگی به خواننده داره.
***
شاید یکی از دلایل‌ش هم کارکردن روی لحن و زبان ِ داستان‌ها باشه. چون روی این قسمت، خیلی بیشتر از عناصر ِ دیگه کار شده.
***
داستان‌ها رو آنقدر خورد-خورد خوندم که الان که عنوان‌ها رو نگاه می‌کنم، خیلی‌ها رو اصلا یادم نمی‌آد! یعنی باید یه‌کم بخونم تا بفهمم چی به چی بوده.
***
یکی از داستان‌هایی که ازشون خوشم اومد، اباطیل بود.
که می‌تونید یادداشتی راجع به اون رو اینجا بخونید.
***
[۱۸ تیر ۱۳۸۴، ۲۳:۲۵]

Labels:



                                                                                                    
........................................................................................