July 17, 2005


میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان
 
٭
نویسنده: آنتونیو تابوکی
مترجم: سروش حبیبی
ناشر: نشر چشمه
صد و شصت و چهار صفحه، هزار تومان

"میدان ایتالیا"، تاریخ عامیانه‌ی ایتالیاست، از قیام گاریبالدی تا پایان جنگ جهانی. تاریخی که در یک دهکده میگذرد.
***
کتاب از سه زمان، به اضافه‌ی دو قسمت خیلی کوچک تشکیل شده.
قهرمان داستان، گاریبالدوست. کسی که پدرش در کنار گاریبالدی میجنگیده.
***
هر فصل، از قسمت‌های شماره‌گذاری‌شده‌ی کوچک تشکیل شده که هر کدام عنوان جداگانه‌ای دارند.
این قسمت‌ها، کاملا از هم بریده شده‌اند و در واقع حلقه‌ی پیونددهنده‌ی روایت‌ها، در خود ِ قسمت‌هاست. یعنی اتفاقی می‌افتد و شما نمیفهمید چرا. فقط باید قبول کنید.
***
مثل ِ همه‌ی داستان‌های ایتالیایی، سیاست و مذهب و عشق را میتوانید در این داستان پیدا کنید. البته بدیهی است که نقش ِ سیاست پررنگ‌تر است.
***
تابوکی، در این کتاب، پوچ‌بودن سیاست و مذهب [ ِ نهادینه‌شده] را نشان میدهد، سیاست و مذهبی که در نهایت دستشان در یک کاسه است و کاری جز به-بازی-گرفتن ِ مردم ندارند.
"دست‌هایی مردد و ناشی داشت که جز گذراندن ِ دانه‌های تسبیح و عادات ِ پنهان جوانی در هیچ کاری مهارت نداشتند." [۳۲]
***
طبق ِ‌ معمول، میدان ِ ایتالیا را هم خیلی خورد خورد خواندم. البته این دفعه فرق میکرد. چون خیلی وقت پیش‌ها ۳۰ صفحه‌اش را خواندم، بعد از مدتی از اول ۶۰ صفحه را خواندم و این دفعه مصمم، تمامش کردم !
***
خواندن ِ کتاب، شاید کمی سخت باشد.
***
کشیش دهکده، که کسوت کشیشی را ترک میکند و در غاری معتکف میشود، به یکی از اهالی چیزی میگویید که تا مدت‌ها به صورت راز در می‌آید. در پایان، وقتی زلمیرا –حامل راز- در حال مرگ است، راز را افشا میکند.
"دون میل‌ویو به من گفت بنیاد ظلم رو با ماشین هیدرولیک نمیشه خراب کرد."
***
[بیست و ششم تیر هزار و سیصد و هشتاد و چهار، شانزده و سی دقیقه]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................