archive previous posts
|
|
January 07, 2006 نظم گفتار
٭
........................................................................................نویسنده: میشل فوکو (Foucault, Michel) مترجم: باقر پرهام ناشر: نشر آگه ۷۲ صفحه، ۷۰۰ تومان نظم گفتار، سخنرانی افتتاحی فوکو برای کلژ دو فرانسه؛ در دوم دسامبر ۱۹۷۰. فوکو در ۴۴ سالگی، جانشین یکی از بزرگترین اساتید فلسفهی قرن بیستم میشه؛ یعنی ژان هیپولیت. سخنرانیش هم در شرایط امنیتی ویژه برگزار میشه. اوایل دههی ۷۰ جو فرانسه ناآرام بوده و غیر از دانشجوها، روشنفکرها و چهرههای سرشناس فرانسه هم در گردهماییها و تظاهرات مختلف شرکت میکردهن. یکی از این چهرهها فوکو بوده و به همین خاطر اطراف محل سخنرانی بهشدت از نظر امنیتی محافظت میشده. ضمن همین سخنرانی، فوکو برنامههایی رو که برای درسدادنش درنظر گرفته و همینطور اصولی رو که برای این روشها باید در نظر گرفت، توضیح میده: برگرداندن معنا: فوکو برگشتن به مؤلف و مادهی علمی رو برای شناسایی معنای اصلی اصلاً قبول نداره و معتقده که اینها فقط وسایلی برای محدودکردن گفتارن. ناپیوستگی: ورای گفتارهای موجود، هیچ قلمرویی از حاکمیت گفتارهای خاموش وجود نداره که به آنها پرداخته نشده باشه. گفتارها «پراتیکهای ناپیوسته»ای هستن که از کنار هم میگذرن، به هم برخورد میکنن، با هم جفت میشن و یا بدون اطلاع از وجود هم، همدیگه رو طرد میکنن [حالا اینکه اینا یعنی چی، خدا میدونه]. خودویژگی: گفتار در واقع خشونتی است که از طرف ما به اشیا تحمیل میشه و اینطور نیست که توی خود اونها، برای کشفکردن ما منتظر نشسته باشه. برونیت: نباید سعی کنیم از گفتار به درون و مرکزش راه پیدا کنیم. باید خودش را مبدأ بگیریم و از اون به سمت بیرون حرکت کنیم. آخر سخنرانی هم نسبت به استاد ژان هیپولیت، ادای دین میکنه. «اکنون بهتر درک میکنم که چرا در آغاز سخنام با اینهمه دشواری روبهرو بودم. حالا خوب میدانم آن کدام صدا بود که دلم میخواست پیش از من به صدا درآید، مرا در بر خود بگیرد، از من بخواهد که سخن بگویم و خویشتن خویش را در قالب گفتار من جا دهد. میدانم که آغاز به سخن کردن تا چه حد ترسناک بود، چرا که آن سخن را در اینجایی میباید شروع میکردم که او سخن میگفت و من گوش میدادم، و او، دیگر اکنون نیست تا به من گوش دهد.» [۶۶] *** + میشل فوکو + ایران: روح یک جهان بیروح + ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟ *** [۱۷ دی ۱۳۸۴، ۱۸:۴۰] Labels: میشل فوکو 4:22 PM |