![]() |
||
archive previous posts
|
January 22, 2008 تیمبوکتو
٭
........................................................................................نویسنده: پل استر (Auster, Paul) مترجم: شهرزاد لولاچی ناشر: نشر افق ۱۹۲ صفحه، ۲۰۰۰ تومان [چاپ اول، ۱۳۸۵] تیمبوکتو اولین کتابِ این سریِ جدیدیه که از استر به فارسی ترجمه شده. «دیوانگی در بروکلین» و «مونپالاس» دوتای بعدیان. *** مهمترین نکتهی کتاب، اینه که شخصیت اصلیشْ یک سگِ نهچنداناصیله. با اینکه روایتش اولشخص نیست، راوی سعی میکنه دنیا رو از دیدِ اونسگ به ما نشون بده؛ و تقریباً هم موفقه. یک نکتهی دیگه که قبلاً هم گفته بودم، توی این کارش هم وجود داشت: زبان. تقریباً هر کتابی از استر خوندم، توش به این مسأله خیلی توجه شده و توی این داستان هم به خاطر شخصیت متفاوتش، بیشتر میتونسته روی زبان کار کنه. مثلاً اینکه شکلگیری معنای یک واژه توی ذهن چطوریه و چرا وقتی محیط زندگی سگ عوض میشه، واژهها معناهای جدیدی پیدا میکنن. *** بیش از پیش میفهمم که استر چقدر تکنیکیه. داستانش ایدهی آنچنان ناب و خارقالعادهای نداره. داستانش هم حداکثر توی دو خط خلاصه میشه. اما طوری جزئیات رو مینویسه که نمیشه چشم از داستان برداشت. مثلاً چند صفحه مونده به آخر، خواننده خیلی راحت میفهمه که قراره چه اتفاقی بیفته. اما انتخاب جملههاش برای آخر داستان – و کلاً همهجا – عالیه. خلاصه که من خوشم اومد. *** راستی داستان در مورد اینه که ویلی، صاحب مستر بونز، میمیره و مستر بونز برای درامانموندن از بیچارگی، دنبال صاحب جدید میگرده. یکی از بهترین قسمتهای کتاب هم جاییه که آمبولانس داره ویلی رو میبره و مستر بونز خیالش رو به شکل یک مگس میفرسته دنبال اون. این رفتوآمدهایی که بین خیال و واقعیت انجام میده خیلی عالی شده. *** + هیولا + شهر شیشهای + ارواح + اتاق دربسته + شب پیشگویی + کشور آخرینها *** [۲ بهمن ۱۳۸۶، ۱۹:۵۰] Labels: پل استر, شهرزاد لولاچی 8:20 PM January 18, 2008 خروج اضطراری
٭
........................................................................................نویسنده: اینیاتسیو سیلونه (Silone, Ignazio) مترجم: مهدی سحابی ناشر: نشر ماهی ۱۶۶ صفحه، ۱۵۰۰ تومان [چاپ اول، ۱۳۸۶] ۵ داستان کوتاه، بهاضافهی یک نیمهداستانِ بلند به نام خروج اضطراری. داستانهای کوتاهش همه خیلی سادهان. مثل تعریفکردنِ یک خاطره که برای صاحبش ارزشِ زیادی داره و هر چند ممکنه این ارزش برای خواننده اونقدر نباشه، اما خوبتعریفکردنش جای اون ارزش رو گرفته. توی داستانها دو تا خیلیخوب هست: آشنایی با یک کشیش عجیب و رنج بازگشت. مخصوصاً دومی که خیلی هم غمانگیزه. اما خروج اضطراری. اینجا سیلونه دیگه سعی نکرده از دل ماجراها داستان در بیاره. کاملاً وقایع و مشکلاتی رو تعریف میکنه که حزب مارکسیست در اروپا و شوروی درگیرشون بوده؛ و البته خودِ سیلونه بهعنوان یکی از سران بزرگترین حزب مارکسیستی اروپای غربی. توی خروج اضطراری قسمتهای خوبْ خیلی زیاد هست. «برای تبیین منشأ و شرح چگونگی تحول مسائل وجدانی، مطمئنتر و موثقتر این است که به خاطرات خود رجوع کنیم تا اینکه به سراغ آرشیوها و بایگانیها برویم. خاطرهی آدمی این مزیت را دارد که پیوندهای درونی رویدادهای ظاهراً جدا و دور از هم را میشناسد، آنها را به هم نزدیک میکند و تدوام عملی همهی رویدادهای زندگی را نشان میدهد.» [صفحهی ۱۲۸] «تا زمانی که فرد هنوز زیر نفوذ روانی مقامی است که با او به مخالفت برخاسته است، ممکن است چنین بپندارد که مخالفتش فقط و فقط به فلان یا بهمان مسئلهی خاص محدود میشود؛ و با اتکا به اصول اعتقادی مشترک و حتی در جهت احترام به این اصول، به جروبحث میپردازد. اما بعدها، پس از تکفیر و اخراج، هنگامی که از بند هرگونه رابطهی انضباطی خلاص شده و از زمرهی پیروان بیرون رفته است، اگر این شجاعت را داشته باشد که از معلول به علت برسد و اگر بخواهد برای خودش روشن کند که در نهایت چه چیزی مانع تسلیم او شد، به این نتیجه خواهد رسید که تسلیمناپذیری او انگیزههایی بس مبهمتر از آنی دارد که خود میپنداشته است. و دگمهایی که خود او نیز پیشتر آنها را میپرستید، ناگهان مفهوم دیگری به خود میگیرد.» [صفحهی ۱۳۶] *** ما کتابها رو نه فقط برای این میخونیم که مترجمشون رو به عنوان مترجم خوب قبول داریم؛ برای این میخونیم که سلیقهی مترجم رو هم قبول داریم. *** + این کتاب در جنونِ خواندن *** [۲۸ دی ۱۳۸۶، ۱۳:۵۰] Labels: اینیاتسیو سیلونه, مهدی سحابی 2:50 PM January 13, 2008 دیوانهبازی
٭
........................................................................................نویسنده: کریستین بوبن (Bobin, Christian) مترجم: پرویز شهدی ناشر: نشر چشمه ۱۲۳ صفحه، ۱۰۰۰ تومان [چاپ اول، ۱۳۸۳] نمیدونم. هنوز نتونستم با اینجور داستانها کنار بیام. از اسم کتاب هم میشه فهمید که چجوریه؛ البته اگه قبلش کتابِ دیگهای از بوبَن خونده باشید. چیز خاصی ندارم بگم؛ جز اینکه راوی داستان دختریه که با خانوادهاش توی سیرک کار و سفر میکنه. بقیهش هم که دیوانهبازیه. تنها نکته اینه که جملههای جالب توش زیاد پیدا میشه. دلیلش هم حجمِ زیادِ جملههاییه که سعی کردهان قصار باشن. بالاخره بینِ اونهمه جمله، یکی رستگار میشه. *** + همه گرفتارند *** [۲۳ دی ۱۳۸۶، ۱۳:۰۰] Labels: پرویز شهدی, کریستیان بوبن 1:35 PM |