archive previous posts
|
|
July 15, 2007 نامههایی به یک نویسندهی جوان
٭
........................................................................................نویسنده: ماریو بارگاس یوسا (Vargas Llosa, Mario) مترجم: رامین مولایی ناشر: انتشارات مروارید ۱۸۱ صفحه، ۱۴۰۰ تومان [چاپ اول، ۱۳۸۲] یه آدم جوان که تازه میخواسته نویسندگی رو شروع کنه، به بارگاس یوسا نامه مینویسه و ازش کمک میخواد. بارگاس یوسا هم با میل و رغبت جوابش رو میده و این نامهنگاری ادامه پیدا میکنه تا ۱۲ بار. این کتاب مجموعهی نامههای بارگاس یوسا به اون نویسندهست. یعنی نامههای اون نویسندههه رو دیگه نیاورده. قبل از خوندن کتاب، فکر نمیکردم بارگاس یوسا وارد عناصری بشه که رمان رو قوی میکنن. استاد با زدن مثالهایی از رمانهای بزرگ، اون عناصر رو برای نویسندهی تازهکار روشن میکنه. *** با خوندن هر کتاب از بارگاس یوسا، علاوه بر اینکه کلی چیز یاد میگیرید، تسلطِ وحشتناکش رو هم روی هنر داستاننویسی متوجه میشید. گذشته از همهی این حرفها، خودش هم خیلی آدم خوبیه. از لحنی که توی نامهها به کار برده خیلی راحت میشه این رو فهمید. ضمناً تواضعی هم که داره، خیلی دوستداشتنیترش میکنه. هیچوقت از رمانهای خودش مثال نمیزنه. تنها باری هم که به یکی از داستانهای خودش اشاره میکنه، اینطوریه: "اجازه بدهید مثالی بزنم از خودم که در مقابل عظمت شگرف رمان فلوبر ذرهای ناچیز هم نیست..." از همهی بزرگان داستاننویسی با احترام یاد میکنه؛ حتی از گابریل گارسیا مارکز که کلی با هم مشکل دارن. خلاصهی کلام اینکه بارگاس یوسا یه اسطورهست. *** غیر از اون بخشهای کتاب که حالت درس دارن، بعضی وقتها جملههایی رو اون وسط مینویسه که خیلی خیلی لذتبخشن. مثلاً: "به هر حال، اینْ همهی یافتههایم از رمان بود. (حقیقتش من با ذرهبین به دنبال آنها نگشتهام؛ چون من خواندن رمانها را دوست دارم، نه کالبدشکافیشان را!)" یا اینیکی که آخرِ آخریننامه میاره و به نظرم بهترین حرفی بوده که میشده در پایان یه همچین سری نامهای زد: "دوست عزیزم؛ همهی سعی من این است که به شما بگویم هر آنچه در نامههایم پیرامون قالب و شکل رمان خواندید، فراموش کنید و فقط بنشینید و یکباره سرگرم نوشتن رمان شوید." *** + سالهای سگی + چرا ادبیات؟ + مرگ در آند + گفتگو در کاتدرال + دوشیزهخانم تاکنا + موجآفرینی + مردی که حرف میزند + واقعیت نویسنده + سور بز *** [۲۴ تیر ۱۳۸۶، ۱۸:۲۵] Labels: رامین مولایی, ماریو بارگاس یوسا 8:44 PM |