٭
نویسنده: ماریو بارگاس یوسا (Vargas Llosa, Mario)
مترجم: عبدالله کوثری
ناشر: نشر آگه
۳۲۲ صفحه، ۲۰۰۰ تومان
با اینکه دومین کتابیه که از یوسا میخونم (بهاضافهی یک داستان کوتاه البته)، اما فکر میکنم زمینهی کلی همهی کتابهاش اومده دستم!
لاتبازی و داشمشتیگری؛ اون هم از نوع امریکای جنوبیش! یعنی اگه کمی "فرهنگیتر" بخوام بگم، میشه همون "مردانگی هژمونیک"!
و زنها هم توی کتابهاش، چیزی بهجز وسیلهی ارضای جنسی مردان و پررنگترکردن اون مردانگی هژمونیک، نیستن. [فمینیستهای جهان، متحد شوید...]
***
خیلی خوب بود. خصوصاً اون آخرش، جایی که بعد از فهمیدن علت کشتن اون سه نفر، لیتوما (گروهبان) به اون کارگری که راز رو فاش کرده میگه:
"خوش ندارم صبح بیدار بشوم و قیافهی تو را ببینم و باهات حرفهای معمولی بزنم..."
بهشدت این قضیهی "حرفهای معمولیزدن" برام آشنا بود! برای همین خیلی خوشم اومد... چیه؟
***
همینجوری الکی احساس میکنم که بارگاس یوسا، توی بقیهی کتابهاش هم یه قسمتهایی از تاریخ معاصر کشورش – پرو – رو توصیف میکنه.
***
۱۰۰... واقعاً رقم نجومیایه ها!
***
+
سالهای سگی+
چرا ادبیات؟***
[۸ اردیبهشت ۱۳۸۵، ۲۰:۴۵]
Labels: عبدالله کوثری, ماریو بارگاس یوسا
8:31 PM