October 10, 2006


سر هیدرا
 
٭
نویسنده: کارلوس فوئنتس (Fuentes, Carlos)
مترجم: کاوه میرعباسی
ناشر: نشر آگه
۴۰۶ صفحه، ۲۵۰۰ تومان
[چاپ اول، ۱۳۸۱]

این به‌گفته‌ی مترجم، اولین اثر فوئنتس بوده که از زبان اصلی به فارسی ترجمه شده. و از قضای روزگار، اولین کتابی هم هست که من از فوئنتس می‌خونم! سبحان الله!
***
آقا من هی می‌خوندم، بعد می‌دیدم چرا اثری از این هیدرا توی کتاب نیست که حالا سرش چی باشه. بعد فهمیدم هیدرا، همون هیولاییه که چندتا سر داشته و هر سرش رو که قطع می‌کردی، به‌جاش دوتا سر درمی‌اومده.
***
پیچیدگی فرمی نداره کتاب‌ش. ولی یه چیزی توش هست که کتاب رو سخت می‌کنه. البته سخت که نه... بهتره بگم نچسب. اونم اینه که فوئنتس، یه چیزایی توی ذهن‌ش داشته، بعد فکر می‌کرده که خواننده هم می‌دونه اون چیزا رو! بعد با این پیش‌فرض نوشته کتاب‌ش رو. مثل بچه‌های کوچیک دیگه... که وقتی مثلاً دارن یه کتاب رو ورق می‌زنن، به آدم می‌گن می‌بینی این عکس‌ش چه قشنگه؟ به خیال اینکه ما هم داریم می‌بینیم.
***
به‌شدت کتاب سیاسی‌ایه!!! از مسأله‌ی اسرائیل و فلسطین و اینا بگیرین تا نفت مکزیک و اینا.
قضیه‌ی اینه که یکی به اسم فلیکس هست، بعد به‌ش می‌گن که ما می‌خوایم از اسم تو استفاده کنیم، ولی به خودت کاری نداریم. برای همین قیافه‌ش رو عوض می‌کنن و با اسم‌ش مثلاً دست به ترور رئیس‌جمهور می‌زنن و اینا.
بعد دیگه من سررشته رو گم کردم کلاً. نفهمیدم چجوری به قضیه‌ی نفت مربوط شد و کلاً چی بود. آقا اصلاً من گیج شدم. زیاد هم حال نکردم با کتاب! همین!
***
"نفت، همانند هیدرا، از یک سر قطع‌شده، بارها، باز زاده می‌شود. نطفه‌ی تیره‌ی زمینی است که امیدها و خیانت‌ها را توأماً در بطن خویش می‌پرورد، اقلیم‌های مالینچه را در پرتوی خروش خاموش اختران و نشانه‌های شوم شبانه‌شان، بارور می‌سازد." [واج‌آرایی]
[صفحه‌ی ۴۰۰]
***
[۱۸ مهر ۱۳۸۵، ۲۰:۰۰]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................