March 30, 2008


خاطره‌ی دلبرکان غمگین من
 
٭
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز (Garcia Marquez, Gabriel)
مترجم: کاوه میر‌عباسی
ناشر: انتشارات نیلوفر
۱۲۴ صفحه، ۱۵۰۰ تومان
[چاپ اول، ۱۳۸۶]

اول از همه لازم می‌دونم این نکته رو عنوان کنم که من نسخه‌ی درست‌و‌حسابیش رو دارم. نه این افست‌ها رو. که این خودش نکته‌ی مهمیه.
***
این کتاب به خاطر توقیف‌شدنش این شانس رو داشت که خیلی خونده بشه. چه در اینترنت و چه نسخه‌های افست و این حرف‌ها. و متأسفانه همیشه کتاب‌هایی بیش از همه خونده می‌شن که ارزشش رو ندارن.
***
موضوع و طرح اولیه‌ی داستانش جالبه: پیرمردی عیاش که در نودسالگی درگیر عشق یک دختر چهارده‌ساله می‌شه. اما کلیتِ داستان به اندازه‌ی این طرحْ خوب نیست. شاید لحن نسبتاً شاعرانه‌ای که ترجمه‌ی کتاب داره، باعث شده که اونقدرها ازش خوشم نیاد. نمی‌دونم. مثلاً این قسمت رو ببینید:

«صدای ریزش آب و زوزه‌ی باد با هم در آمیختند و غوغا برپا کردند. یکهو آذرخشی شبح‌گونه و تندرِ همزمانش هوا را به بوی تند گوگرد آغشته ساختند، باد پنجره‌های رو‌به‌بالکن را به لرزه درآورد و تندباد هولناک دریایی قفل‌ها را شکست و داخل منزل چپید. لیکن، در کمتر از ده دقیقه بساطش را یک‌سره برچید و رفت. آفتابی شکوهمند خیابان‌های پوشیده از نخاله‌های فروریخته را خشک کرد، و گرما برگشت.»
[صفحه‌ی ۶۴]

خلاصه قسمت‌های زیادی از کتاب با این لحن روایت می‌شه. خصوصاً بخش‌های توصیفیش. حالا مهم نیست. آهان... این رو هم بگم که من نهایتاً از این کتاب بدم نیومد. حتی می‌تونم بگم تا حدودی خوشم اومد. ولی اصلاً در حد و اندازه‌های از عشق و دیگر اهریمنان نبود.
***
«در چهل‌و‌دو‌سالگی به علت دردِ پشت که مانع تنفسم می‌شد به پزشک مراجعه کردم. به نظرش چیز مهمی نیامد: به‌ام گفت در سن شما این‌جور دردها عادی است.
به‌اش گفتم – در این صورت، چیزی که عادی نیست سن من است.»
[صفحه‌ی ۱۲]
***
+ صد سال تنهایی
+ از عشق و دیگر اهریمنان
***
[۱۱ فروردین ۱۳۸۷، ۳:۱۵]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................