February 28, 2007


بازمانده‌ی روز
 
٭
نویسنده: کازوئو ایشی‌گورو (Ishiguro, Kazuo)
مترجم: نجف دریابندری
ناشر: نشر کارنامه
۳۰۳ صفحه، ۱۲۵۰ تومان
[چاپ اول، ۱۳۷۵]

تا جایی که یادم میاد، غیر از بازمانده‌ی روز، فقط یه داستان کوتاه از ایشی‌گورو خونده‌م. "شام خانوادگی" توی کتاب "لاتاری، چخوف و چند داستان دیگر". راستش اون داستان رو زیاد یادم نیست؛ ولی بازمانده‌ی روز شاهکار بود. البته ۷۵٪ مربوط می‌شه به کار نجف دریابندری به‌نظرم. مشتاق شدم که بقیه‌ی کتاب‌هایی رو هم که نجف دریابندری ترجمه کرده، به‌تدریج بخونم. مخصوصاً که می‌دونم کتاب رو با چشم باز ترجمه می‌کنه. این رو از مقدمه‌هایی فهمیدم که برای کتاب‌هاش می‌نویسه. در مورد کوچکترین نکته‌ها هم توضیحات مفیدی می‌ده. زیاده‌گویی نمی‌کنه.
***
داستان مربوط می‌شه به یه پیش‌خدمت انگلیسی که عمرش رو توی خونه‌ی یه لرد انگلیسی گذرونده و بعد از مرگ اون لرد، روی خونه فروخته شده به یه امریکایی. ارباب جدید استیونز (راوی کتاب، پیش‌خدمت) تصمیم می‌گیره یه مدت بره امریکا، برای همین به استیونز پیشنهاد می‌کنه که برای تفریح، با ماشین اون بره مسافرت. زمانِ حال داستان، یادداشت‌های روزانه‌ایه که از سفر شیش‌روزه‌ی استیونز می‌خونیم. اما توی این یادداشت‌ها، مدام به دوران گذشته برمی‌گرده و از شکوه خونه‌ی ارباب قدیم می‌گه؛ مهمونی‌های بزرگ، دعوت شخصیت‌های سیاسی خیلی مهم، تصمیم‌های سرنوشت‌ساز برای کشور...
در واقع با اینکه این پیش‌خدمت داره توی حال سفر می‌کنه، اما زندگیش توی گذشته می‌گذره. همون‌طور که می‌بینیم از کل یادداشت‌ها، شاید یک‌دهمش مربوط به زمان حال باشه و بقیه، همه خاطراتیه که از گذشته تعریف می‌کنه.
ایده‌ای که دریابندری برای ترجمه انتخاب کرده، خیلی هوشمندانه‌ست. لحن راوی رو از یادداشت روزانه‌هایی درآورده که توی زمان قاجار می‌بینیم. یعنی نصف شخصیت‌پردازی استیونز، با همین لحنه که درست شده. نمی‌دونم این لحن توی متن اصلی چجوری بوده، اما واقعاً دریابندری کتاب رو یه بار دیگه خلق کرده قشنگ.
اینجا باید نکته‌ای رو در مورد ترجمه بگم. اون هم این که ایده‌ی ترجمه خیلی منحصر‌به‌فرد و عالیه. اما اگه بادقت نگاه کنیم، متوجه می‌شیم که بعضی جاها کاملاً از اون نثری که می‌خواسته به‌ش برسه، دور شده و نثر معیار رو به‌کار برده؛ طوری که توی بعضی پاراگراف‌ها، تنها اثری که از اون نثر قاجاری می‌بینیم، فوقش یه کلمه‌ی "بنده" به جای "من" باشه. اما در کل خیلی عالیه. ضمناً طرح جلد قشنگ کتاب هم کار نجف دریابندریه.
***
خیلی خیلی خوشم اومد از کتاب. طوری دنیا رو از عینک باریک استیونز به تصویر کشیده که آدم حتی نمی‌تونه از بیرون قضاوت کنه؛ انقدر که می‌ره تو جلد شخصیت. این دون‌مایگی شخصیت کتاب خیلی آزاردهنده‌ست. بعضی وقت‌ها قشنگ به صورت شخصیت منفی‌ای در میاد که حال آدم ازش به هم می‌خوره. استیونز اوج سعادتش رو در خدمتگزاری هر چه بیشتر به اربابش می‌دونه. هنوز هم بعد از مرگ اون، طوری با ترس و احترام ازش یاد می‌کنه که انگار جلوش ایستاده. بازمانده‌ی روز، شبه؛ یعنی چیزی که باقی مونده تا روز تموم بشه. استیونز حتی سعی نمی‌کنه از بازمانده‌ی روزش استفاده کنه.
***
[۹ اسفند ۱۳۸۵، ۲۲:۰۰]

Labels: ,



                                                                                                    
........................................................................................