archive previous posts
|
|
August 09, 2009 قاضی و جلادش
٭
........................................................................................نویسنده: فردریش دورنمات (Durrenmatt, Friedrich) مترجم: محمود حسینیزاد ناشر: نشر ماهی ۱۵۷ صفحه، ۱۴۰۰ تومان [چاپ دوم، ۱۳۸۷] از نظر زمان نوشتهشدن و شاید هم کمی ارتباط، مثلاً در مورد بیماری برلاخ، بهتره که قاضی و جلادش قبل از سوءظن خونده بشه. هرچند که اهمیت زیادی نداره این مسأله. حدسزدن پایان داستان، الآن دیگه نه افتخاریه و نه مهمه؛ چون داستان و هرچیزی که ربطی به داستان پیدا کنه، مثل فیلم، برای من و البته خیلیهای دیگه، مستقل از پایانشه که معنی پیدا میکنه. پایان جزئی از پازل داستانیه و نه بیشتر. برای همین فکر نمیکنم اینکه بگم پایانش رو همون اول حدس زده بودم، چیز خیلی مهمی باشه. صحنهی اول داستان، جنازهی اشمید، یکی از ستوانهای برن رو توصیف میکنه که توی ماشینش به قتل رسیده. وقتی برلاخ و همکارش چانتس دنبال قاتل همکارشون میگردن، برلاخ همون اول داستان به چانتس میگه که من حدسی در مورد قاتل دارم که آخرش بهت میگم. این وسط سروکلهی کسی به اسم گاستمان هم پیدا میشه که دشمن قدیمی برلاخ بوده و از قضا توی خونهش، یعنی همونجایی که اشمید با اسم مستعار بهش نفوذ کرده بوده، کارهای خلاف قانون انجام میداده و تقریباً مظنون اصلی قتل شناخته میشه از دید خواننده. برلاخ دشمنهاش رو به جون هم میندازه... *** + قول: فاتحهای بر رمان پلیسی + سوءظن *** [۱۷ مهر ۱۳۸۸، ۱۶:۰۰] Labels: فردریش دورنمات, محمود حسینیزاد 4:02 PM |