٭
نویسنده: فردریش دورنمات (Durrenmatt, Friedrich)
مترجم: محمود حسینیزاد
ناشر: نشر ماهی
۱۶۷ صفحه، ۱۴۰۰ تومان
[چاپ دوم، ۱۳۸۷]
وقتی کتابی مثل سوءظن رو آدم توی یک نشست نمیخونه، فضای داستان از دستش در میره و این برای ادامهدادن داستان زیاد خوب نیست. البته بخش عمدهی قضیه مربوط به نویسنده و عدم تواناییش توی ساختن فضاهاست. خلاصه اگر خواستید سوءظن رو بخونید، توی یکی دو نشست تمومش کنید.
داستاننویسی اروپا با هنر نقاشیش خیلی در ارتباطه و برای منی که چیز زیادی از نقاشی نمیدونم، خوندن این کتابها اون ماکسیمم لذت رو به همراه نداره. مطمئناً کسی که سیر نقاشی اروپا رو بدونه و تابلوها رو دیده باشه، خیلی بیشتر با در جستجوی زمان ازدسترفته حال میکنه؛ یا توی مقیاس کوچکتر همین سوءظن.
در مجموع قول رو بیشتر از این کتاب دوست دارم، اما داستانی نیست که اذیت کنه. برلاخ یک جرمشناسه که توی بیمارستان بستری شده و به صورت اتفاقی، از طریق دیدن یک مجله و صحبت با پزشکش، میفهمه یک جنایتکار جنگی داره توی سویس طبابت میکنه. برای همین تصمیم میگیره به عنوان بیمار خودش رو به کلینیک طرف برسونه و مچش رو بگیره. اما میبینه که خودش در دام اون یارو گرفتار شده و از این حرفا.
***
+
قول: فاتحهای بر رمان پلیسی***
[۵ مهر ۱۳۸۸، ۱۶:۲۵]
Labels: فردریش دورنمات, محمود حسینیزاد
4:27 PM