archive previous posts
|
|
November 12, 2005 اندوه عیسی
٭
........................................................................................نویسنده: ولفگانگ برشرت (Borchert, Wolfgang) مترجم: سیامک گلشیری ناشر: انتشارات نقش خورشید ۱۸۴ صفحه، ۹۵۰ تومان برشرت، به عبارتیِ اِندِ "داستانِ مینیمالیستی"یه. و این داستان مینیمالیستی، داستانِ کوتاهِ کوتاه که میگن نیست! و این مطالب رو هم حاجآقا جواد جزینی گفته. من از همون موقع، دنبالِ داستانهای برشرت گشتم تا همین چند وقت پیش –یعنی یک هفته پیش- که خیلی شانسی این کتاب رو پیدا کردم! و این کتاب، در دستهی کتابهاییه که نمیتونید پیدا کنید: اولا که چاپ دومش مال سال هشتاده، بعدش هم اینکه ناشرش، اصفهانیه. حالا اینکه من چجوری این کتاب رو توی یه کتابفروشی پر-رفتوآمد تهرانی پیدا کردم، خودش جای بحث داره! *** برشرت، سال ۱۹۲۱، توی هامبورگ آلمان به دنیا میاد. بعد هم جنگ شروع میشه و اونم مجبور میشه بره. اما نگرشش به جنگ، منفی بوده و این عقایدش رو توی نامههایی که به این و اون مینوشته، منعکس میکرده. بالاخره این نامهها لو میره و وقتی که توی جبههی روسیه داشته میجنگیده، میان و دستگیرش میکنن. بعد هم به اعدام محکوم میشه. ولی به خاطر جوانبودن، به حبس ابد تخفیف پیدا میکنه و بعد از ۶ ماه، از زندان هم آزاد میشه [خدا شانس بده!] بعد از جنگ هم مریضیش شدت میگیره و مخلص کلوم این که میمیره، اونم توی جوونی و اینا. *** همونطور که دیدین، زندگی برشرت، علیرغم سرشتش، با جنگ پیوند خورده بوده. برای همینه که تم اصلی همهی داستانهاش، همین جنگه. چه پیشدرآمدهاش، چه تبعاتش و چه خودش. *** این کتاب هم مجموعهی ۱۷ تا داستان مینیماله، به اضافهی یک نمایشنامه. از بین داستانها هم فقط داستانِ "نان" رو قبلا خونده بودم. اونم توی ماهنامهی فقیدِ "کارنامه"! *** جواد جزینی یکی از داستانهای برشرت رو برامون خوند که خیلی قشنگ بود، ولی توی اینا ندیدمش... حیف! *** خلاصه اینکه اگه کتاب رو گیر آوردین، از دستش ندین. داستانهاش بینظیرن. *** همیشه آخرین کتابی که میخونم، آخرین کتابیه که خریدمش! برای همین خیلی از کتابهام هیچوقت خونده نخواهند شد!!! و این نکته، یادآوری میکنه که هر بار، باید فقط یه کتاب بخرم که اونم نمیشه... نمیدونم چیکار کنم! *** [۲۱ آبان ۱۳۸۴، ۱۹:۱۰] Labels: ولفگانگ برشرت 7:24 PM |