![]() |
||
archive previous posts
|
July 29, 2024 آلیس
٭
........................................................................................نویسنده: یودیت هرمان (Hermann, Judith) مترجم: محمود حسینیزاد ناشر: نشر افق ۱۷۶ صفحه، ۲۵۰۰۰ تومان [چاپ نهم، ۱۳۹۸] یودیت هرمان رو با داستان کوتاه «سونیا» توی مجموعهی گذران روز شناخته بودم. سرما و سکوت اون داستان یکی از عواملی بود که به آلمانیهای امروز علاقهمند بشم. این مجموعه/رمان هم پره از همون فضا. خود هرمان آلیس رو مجموعه داستان میدونه، ولی ظاهراً منتقدها معتقدن بیشتر شبیه رمانه. خلاصه این که پنج تا داستان سی چهل صفحهایه، با موضوع مرگ، و محوریت شخصیت آلیس. داستانها طبیعتاً بالا پایین و گرهافکنی و تعلیق و این چیزها ندارن. برای همین برای خوانندهای که سلیقهی اون مدلی داره مناسب نیستن. ولی فضاسازیشون خیلی عمیقه و یه جایی تو ذهن آدم میمونه. نشر افق در زمینهی ویراستاری و تمیزکاری کتابهاش هیچ پیشرفتی نداشته. از همون زمانی که رضا شکراللهی ویراستارش بود افتضاح بود و الان هم در همون حده. پر از غلط تایپی و نگارشی و غیره و ذلک. واقعاً شرمآوره که نگارش عوامالناس در توییتر و اینستاگرام تمیزتر از نشری مثل افق باشه. *** [۷ مرداد ۱۴۰۳، ۱۵:۵۵] Labels: محمود حسینیزاد, نشر افق, یودیت هرمان 2:41 AM July 21, 2024 آسمان خیس
٭
........................................................................................نویسنده: پتر اشتام، اینگو شولتسه، یودیت هرمان، برنهارد شلینک، و امینه سِوگی اُزدامار مترجم: محمود حسینیزاد ناشر: نشر افق ۲۵۶ صفحه، ۶۸۰۰۰ تومان [چاپ چهارم، ۱۴۰۰] گویم و گفتهام بارها: اگر قرار باشه مجموعهی داستاننویسهای امروزِ یک کشور یا حوزهی فرهنگی رو انتخاب کنم، اونجا آلمان خواهد بود. روشم هم برای پیدا کردنشون اینه که ترجمههای حسینیزاد رو دنبال میکنم و هرجا داستان کوتاه و بلندی از آلمانیهای خیلی معاصر داشت، میخونم. توی این مجموعه «آن زنِ در جایگاه بنزین» از برنهارد شلینک از همه بهتر بود، بعدش هم «عشق آری اُسکارسون» از یودیت هرمان. بدترینهاش هم مال امینه سِوگی اُزدامار بود که سانتیمانتالیسم رقیق و بیمایهای توشون موج میزد. البته اُزدامار در اصل مال ترکیهست و به نظرم بهتر بوده که داستانهاش توی این مجموعه نیان. کلامی چند با خوانندگانی که احتمالاً دو سه نفر بیشتر نیستن: امروز رو با خبر تلخی شروع کردم که هنوز درست و حسابی هضم نشده و احتمالاً هیچوقت هم نخواهد شد. یکی از هممدرسهایهام که یکی دو سال اول راهنمایی جزو دوستهای نزدیک هم بودیم، توی کانادا زنش رو کشته، توی چمدون گذاشته و برده یه جا ول کرده، و بعد از یکی دو روز هم خودش رو خلاص کرده. نمیخوام از کلمههای عادی و خوب و بیآزار و... استفاده کنم چون لابد در مورد خیلی از جنایتکارهای ناگهانی گفته میشه. اما این رو میدونم که اگه این پسر قادر به انجام چنین کاری بوده، باید از همه ترسید. یکی دو تا داستان از آسمان خیس باقی مونده بود که برای پرت کردن حواسم از این کابوس خوندم. *** [۳۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۷:۲۵] Labels: امینه سِوگی اُزدامار, اینگو شولتسه, برنهارد شلینک, پتر اشام, محمود حسینیزاد, یودیت هرمان 4:13 AM |