archive previous posts
|
|
November 09, 2007 کجا ممکن است پیدایش کنم
٭
........................................................................................نویسنده: هاروکی موراکامی (Murakami, Haruki) مترجم: بزرگمهر شرفالدین ناشر: نشر چشمه ۱۶۶ صفحه، ۱۷۰۰ تومان [چاپ اول، ۱۳۸۶] کتابی سهل و ممتنع. موقع خوندن داستانها ممکنه حس کنید که شما هم میتونید به سادگی همچین چیزی بنویسید. اما بعد از تمومشدنش میفهمید که نمیشه. از طرف دیگه داستانها ممکنه فراز و نشیب چندانی نداشته باشن و آخر داستان چیزی مثل حماسه نباشه. ولی با این حال آخرش اتفاقی میافته که شما رو گیج میکنه. ممکنه یه مدت بعد از خوندنش تازه بفهمید چی شده. خلاصه از این دو نظر خیلی با داستانهای کارور شباهت داره. *** تقریباً از همهی داستانها خوشم اومد؛ و بیشتر از همه از "راه دیگری برای مردن". و بعد از اون واقعاً انتخاب سخته که ترتیبْ مشخص کنم. با این حال "کجا ممکن است پیدایش کنم"، "سگ کوچک آن زن در زمین"، "خواب" و "فاجعهی معدن در نیویورک". راه دیگری برای مردنْ یک داستان جنگیه. در مورد ژاپنیهایی که توی یک باغوحش، میخوان پنجنفر چینی رو به وضع فجیعی اعدام کنن. [با سرنیزه و چوب بیسبال] کجا ممکن است پیدایش کنم هم داستان یک کارآگاه داوطلبه که یک زن بهش سفارش میده شوهرش رو پیدا کنه. شوهرش در بین دو طبقه از یک برج گم میشه. برخورد این کارآگاه با آدمهای داخل ساختمون و مخصوصاً اون دختربچه رو خیلی دوست داشتم. حتی شاید بتونم بگم این داستان و داستان قبلی رو به یک اندازه دوست دارم. سگ کوچک آن زن در زمین. نسبتاً داستان طولانیایه. ولی اصلاً متوجه طولش نمیشین. در مورد یک زن و مرده که توی هتل با هم روبرو میشن. آخرش هم در جریان صحبتها، بحث به سگ زن میرسه که بعد از مرگش اون رو به همراه دفترچهی حساب بانکیش توی باغچهی خونهشون چال کرده بوده. خواب هم ماجرای یک زنه که دچار بیخوابی شده و داستان خیلی خیلی خوبیه. حالا که نگاه میکنم، متوجه میشم همهی داستانها رو دوست داشتم. بدون اولویت. البته فاجعهی معدن در نیویورک رو نه چندان. مخصوصاً که حتی یادم نمیاد در مورد چی بود. *** ترجمهی نسبتاً خوبی هم داره. هر چند که به نظر میاد بعضی جاها خواسته به زور اصطلاح بگنجونه و ترجمهش رو جذابتر کنه. نکتهی مثبت دیگهای که در مورد داستانها به ذهنم میرسه، اینه که شخصیتهای هیچکدوم اسم ندارن. البته تا جایی که یادم میاد. *** [۱۸ آبان ۱۳۸۶، ۱:۴۰] Labels: بزرگمهر شرفالدین, هاروکی موراکامی 12:59 PM |