April 17, 2019


هزارتوهای بورخس
 
٭
نویسنده: خورخه لوئیس بورخس (Borges, Jorge Luis)
مترجم: احمد میرعلائی
ناشر: کتاب زمان
۲۹۶ صفحه، ۳۰۰۰ تومان
[چاپ دوم، ۱۳۸۴]

تقریبا هشتاد درصد داستان‌های این کتاب رو طی سال‌ها ذره‌ذره خونده بودم، اما به هر دلیلی پیش نیومده بود بشینم پاش و از اول تا آخر بخونمش. کیفیت داستان‌ها یک‌دست نیست، اما مهم هم نیست چون چندتا از بهترین داستان‌هایی که در تمام عمرم خونده‌م توی این مجموعه‌اند، مثل ابن حقان بخاری و مرگ او در هزارتوی خود.

توصیف داستان‌های بورخس بی‌نهایت سخته. سبکش نقطه‌ی ایده‌آل بین شعر و نثره، یعنی محدوده‌ی خطرناکی که وقتی نویسنده‌ها سعی می‌کنن نزدیکش بشن معمولا گند می‌زنن. کلا نثر شعرگون چیز مزخرفیه جز این که مال بورخس باشه. البته می‌دونم که دارم در مورد ترجمه‌ی فارسیش حرف می‌زنم و اصل اسپانیاییش رو نخوندم، و می‌دونم که میرعلائی از انگلیسی ترجمه‌ش کرده. ولی به هر حال.

میرعلائی یکی از کسانیه که توی قتل‌های زنجیره‌ای کشته شد. روحش شاد. می‌تونم بگم مصداق داستان «راز وجود ادوارد فیتزجرالد» توی همین مجموعه‌ست؛ حس می‌کنی روح بورخس توش حلول کرده برای این ترجمه‌ی درخشان. «هر نوع همکاری مشکوک است. این یک، یعنی همکاری یک انگلیسی و یک ایرانی، حتی مشکوک‌تر بود، زیرا این دو بسیار متفاوت بودند، و شاید اگر در حیات به یکدیگر برمی‌خوردند تن به دوستی نمی‌دادند؛ این مرگ و تغییر زمان بود که توانست این امر را پیش آورد که یکی دیگری را بشناسد و هر دو به شاعری واحد بدل شوند.»
***
[۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ۱۸:۰۵]

Labels: , ,



                                                                                                    
........................................................................................